ایستگاه صلواتی...

دو تا بچه یک غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند. گفتم: «این کیه؟» گفتند: «عراقی!» گفتم: «چطوری اسیرش کردید.» باز میخندیدند! گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بوده. تشنگی فشار آورده و با لباس بسیجیهای خودمان آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته؛ بعد پول داده بود! اینطوری لو رفت...» هنوز میخندیدند.
+ نوشته شده در سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت 0:1 توسط : سرباز ولایت
|
سلام همسنگران گرامی شاید بپرسین چرا این وبلاگ را ساختم من هم در چند جمله میخوام درباره وبلاگم بگم که من بااین امید وبلاگ ماهمه رهسپاریم را ساختم دینی که برگردن ما شهدا گذاشته و بیشترین انگیزه ام باتوجه به فرمایشات رهبر که شما جوانان دانشجوهای افسران جوان جنگ نرم دراین جبهه (سایبری) هستید دوم ادامه را ه شهیدان 8 سال دفاع مقدس - سوم مقابله با تهاجم جنگ نرم دشمن.